آسیب شناسی انقلاب اسلامی

آسیب شناسی انقلاب اسلامی ، ضرورتی برای تداوم 1
1. چرایی آسیب شناسی انقلاب اسلامی

در مسیر تولد و رشد هر پدیده ای، ممکن است آسیب ها و آفت هایی بروز کند و از تحقق یا استمرار آن جلوگیری نماید؛ از این رو اگر پدیده ای بخواهد ایجاد گردد یا دوام پیدا کند، باید علاوه بر وجود مقتضی، مانع یا موانعی وجود نداشته باشد. موانع همان آسیب ها و آفتهایی هستند که اگر زدوده نشوند، ادامه حیات آن پدیده را با مشکلات جدی روبه‌رو می سازند. انقلاب، نظام و جامعه اسلامی هم اگر به آسیب زدایی و آفت زدایی توجه کافی نکند، آسیب ها و موانع، حرکت تکاملی و رو به توسعه آن را سد می کنند و تحقق اهداف آن را به تأخیر انداخته، یا ناممکن می سازند. شاید به تعداد اهدافی که هر انقلاب و جامعه و حکومت دنبال می کند بتوان آسیب ها و موانعی را پیش بینی کرد.
در نخستین هفته ها و ماه های پیروزی انقلاب اسلامی، مضمون و محتوای عمده غالب تحلیل ها و سخنرانی ها و نوشته ها، حکومت طاغوت را نقد و نفی می کرد که امری طبیعی بود؛ هم بدین علت که پیش از آن، استبداد حاکم اجازه نمی داد تا ملت آن چه را در اعتراض به زشت کاری ها و تباهی های آن حکومت در دل داشته، به زبان آورد و با پیروزی انقلاب آن بغض فرو خورده دو هزار و پانصد ساله ترکید و مردم آن چه را در دل داشتند، بیان کردند؛ هم به این علت که انقلاب، تازه آغاز شده بود و جامعه در آستانه دوران تازه ای قرار داشت، هنوز راهی طی نشده بود و زمانی نگذشته بود تا بتوان درباره عملکرد، نتایج و دست آورد های انقلاب و نیز آسیب ها و آفات سخن گفت. در آن زمان سخن ها بیشتر حول واقعیت های گذشته و آرمانهای آینده دور می زد. اما امروز پس از بیست و پنج سال، علاوه بر آرمان ها، از واقعیت های انقلاب هم می توان سخن گفت و می باید گفت.[1]
آن چه در این زمینه در این مقطع از حیات انقلاب باید مورد توجه قرار گیرد، آفات و آسیب هایی است که انقلاب را تهدید می کند. البته مقوله آسیب شناسی مقوله تازه ای نیست و همواره به صورت ضمنی و یا صریح در بیانات و اعلامیه های رهبران انقلاب مطرح شده است.[2] با این وجود با تحولات و فراز و فرود ها در مسیر انقلاب، ضرورت توجه به مباحث آسیب شناسی بیشتر احساس می شود.
ممکن است تصور شود که سخن گفتن از آسیب های انقلاب، نشانه ضعف انقلاب است و یا موجب ضعف آن خواهد شد. اما این تصور درست نیست؛ زیرا اگر فرضاً انقلاب ضعفهایی داشته باشد، که مسلماً خالی از ضعف نیست، در آن صورت بیان آن ضعف ها و توجه به آفات و آسیب ها و بررسی آن ها بیشتر به سود انقلاب است تا سخن نگفتن و سکوت و بی توجهی. شناخت ضعف ها و آسیب های قطعی یا احتمالی، می تواند مقدمه ای برای چاره اندیشی و علاج باشد و آسیب شناسی انقلاب از این حیث، نه تنها امری منفی و مضر نیست بلکه مفید و ضروری است. به طور کلی نیز این نکته صحیح است که هر موجود زنده ای که جرأت و جسارت و همت داشته باشد که به ضعفها و معایب خود توجه کند، از موجود دیگری که از شدت ضعف ها و عیوب خود بیمناک است، قدرتمند تر است. بنابر این گریز از بررسی ضعفها و آسیب ها و غفلت از آفات و عوارض، خود ضعف بزرگی است که می تواند منشأ مشکلات و معایب بیشتری باشد و علاج و رهایی را سخت تر نماید.»[3]
2. مفهوم شناسی
آسیب شناسی؛[4] یعنی شناسایی آن دسته از عوامل مهم و مؤثری که به وجود آمدن و تداوم حیات آن ها می تواند فرآیند تحقق اهداف هر نظامی (سیستمی) را متوقف و یا به صورت محسوس، کُند نماید[5]
آسیب شناسی انقلاب اسلامی ایران، به معنی بررسی واقع بینانه مشکلات، اشکالات، انحرافات، آفات، تحریفات و موانع رشد و کمال انقلاب اسلامی است. مراد از آسیب ها و آفات، اموری هستند که می توانند دستیابی انقلاب اسلامی را به آرمان ها و اهداف خود، کُند یا ناممکن سازند. این بدین معنی است که غایت و آرمان نهایی انقلاب اسلامی ایران ـ در سال 1357 ـ فقط سقوط یک رژیم سیاسی و جایگزینی رژیم سیاسی دیگر نبوده که با تحقق آن، انقلاب پایان یافته باشد، بلکه آرمان هایی بلند و متعالی پیش روست که این تحول سیاسی می تواند پس از بیست سال تحقق آن ها باشد.[6]
3. مفروضات بحث آسیب شناسی
1-3) انقلاب، لااقل در مقام تشبیه، یک موجود زنده پویا و متحرک است. این موجود زنده یک سلامت دارد که مفروض است؛ یعنی می دانیم اگر چنین باشد سالم است و اگر چنان باشد ناسالم. در مقابل، اگر انقلاب به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته شود و آن را یک سلول در پیکر میلیارد ها سلول در نظر بگیریم که یک روند طبیعی دارد، نوسانی و زیر و زبری دارد، در آن صورت نمی توان گفت انقلاب سالم است یا بیمار. یک حرکت جبری تاریخی حاکم است و دیگر خوب و بد یا سلامت و بیماری ندارد. با این پیش فرض دیگر جایی برای بحث آسیب شناسی نمی ماند؛ یعنی فرض این است که سلامت و بیماری وجود ندارد تا ضرورتی برای شناسایی آسیب های آن وجود داشته باشد.[7]
2-3) انقلاب به صورت یک موجود زنده بالنده تصور می شود که یک هدف مطلوب دارد و به سوی آن حرکت می کند. اگر توفیق بالندگی و حرکت به سوی هدف را پیدا کرد و به آن رسید، این انقلاب، انقلابی سالم و مطلوب است و اگر مانعی برای حرکتش پیدا شد و در جا زد یا عقبگرد کرد و آفت زده شد، انقلاب بیمار و آسیب دیده است. انقلاب به عنوان یک موجود محرک و پویا، باید حرکت کند و تکامل پیدا نماید. برای رسیدن به این کمال مطلوب، شرایطی لازم است و البته ممکن است موانع و آسیب هایی هم در راه وجود داشته باشد.
3-3) مبحث آسیب شناسی انقلاب اسلامی به دلیل هویت مذهبی آن، از طریق مبانی و تعالیم دینی، قابل تحقیق است. به عبارت دیگر، از طریق معرفت درون دینی می توان به فهم جامعی از آسیب های جدی انقلاب نایل گشت. البته مشکلی که در این راه وجود دارد، فقدان جامعه شناسی دینی مبتنی بر بازخوانی آموزه های مذهبی است.[8]
4-3) آسیب شناسی یک موجود ـ ‌چه انقلاب، چه انسان، لزوماً به معنای شناسایی آسیب های موجود نیست و آن چه به عنوان «آسیب شناسی انقلاب، مطرح می شود نیز لزوماً به معنی تحقق و وقوع آسیب نیست. در مقوله آسیب شناسی باید آسیب های ممکن بررسی شود؛ آن چه موجود است و آن چه ممکن است بعداً پیش بیاید.
5-3) امروزه تلاش رسانه ای گسترده و محاسبه شده ای صورت می گیرد تا یا پایان انقلاب را اعلام کنند یا انقلاب را از کار افتاده، پیر، ناتوان و در راه مانده جلوه دهند و این در حالی است که انقلاب در سن بیست و پنج سالگی، در عنفوان جوانی خود و رو به آینده است.[9]
6-3) توجه به این نکته ضروری است که اگر هدف نهایی از بررسی ها و پژوهش های آسیب شناسانه،‌ دفع و رفع خطراتی است که ممکن است انقلاب را تهدید کنند، خود آسیب شناسی هم ممکن است دچار افراط و تفریط، ساده اندیشی، غفلت و یا تک بعدی دیدن برخی مسائل شود و یا دچار آفت و حتی تبدیل به یک تهدید شود. باید در هر مطالعه آسیب شناسانه، چارچوب ها و شاخص ها مورد مطالعه و تأمل قرار گیرد تا بتوان به اتقان و درستی نتیجه ای که حاصل می شود، اطمینان یافت.
بنابر این در بررسی آسیب ها و آفات انقلاب اسلامی، باید از آسیب ها و انحرافاتی که خود مقوله آسیب شناسی را تهدید می کند، احتراز کنیم. همان گونه که در آسیب شناسی بدن یک موجود زنده ممکن است به آزمایش ها و اقدامات نسنجیده ای دست بزنیم که برای موجود آسیب ساز باشد، به همین ترتیب در آسیب شناسی انقلاب نیز باید مراقب آسیب ها و آفات احتمالی آن باشیم.[10]
4. آسیب شناسی فرهنگی : آندلُسِیزه کردن جامعه
در تحولات اجتماعی پس از نقش محوری خواص، نخبگان، اندیشمندان و نیز حاکمان، نقش توده ها و حمایت و پشتیبانی ملی آنان تأثیر گذار و در صف اول این حرکت، حضور مؤثر نسل جوان جامعه چشمگیر است.
بیداری، آگاهی و حرکت نسل جوان یک کشور یا جامعه و یا برعکس، خواب آلودگی و غفلت آنان، در پیروزی و شکست آن کشور یا جامعه نقش مهمی ایفا می کند البته در مقام علت یابی یک پیروزی یا شکست باید به عوامل گوناگون توجه کرد.
در تحولاتی که نسل جوان یک جامعه به عنوان پیشتاز در آن حضور داشته اند، در صورت فراهم بودن سایر زمینه ها و عوامل، موفقیت و پیروزی همواره با آن حرکت و نهضت قرین بوده است و آن زمان که حضور مؤثر و آگاهانه نسل جوان کم رنگ شده است، معمولاً حرکت ملی و تحول اجتماعی دچار انقطاع و توقف و رکود شده است. در این رابطه می توان به دو نمونه اشاره کرد؛ یکی در تاریخ انقلاب اسلامی و حیات جمهوری اسلامی ایران و دیگری در تاریخ کشورهای اسلامی؛ که یکی مثبت و دیگری منفی است:
دوران 8 سال دفاع مقدس، زیباترین و پیروزمندانه ترین صحنه حضور جوانان در تعیین تاریخ یک ملت بوده است. جامعه و نظام نوپایی برآمده از انقلاب با ایثار و گذشت آگاهانه جوانانش توانست کیان و مرز و بوم خود را در مقابل انواع گوناگون تهاجمات حفظ کند و در مسیر رشد و تکامل قرار گیرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد